گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 395 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
چو شب به راه تو ماندم كه ماه من باشي
چراغ خلوت اين عاشق كهن باشي
بسان سبزه پريشانِ سرگذشتِ شبم
نيامدی تو که مهتاب اين چمن باشي
تو يار خواجه نگشتی به صد هنر هيهات
كه بر مراد دلِ بیقرارِ من باشی
تو را به آينهداران چه التفات بود
چنين كه شيفتهی حسن خويشتن باشی
دلم ز نازكي خود شكست در غم عشق
وگرنه از تو نيايد كه دلشكن باشی
وصال آن لب شيرين به خسروان دادند
تو را نصيب همين بس كه كوه كن باشی
ز چاه غصه رهایی نباشدت هرچند
به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی
خموش سايه كه فرياد بلبل از خاميست
چو شمعِ سوخته آن به كه بیسخن باشی
هوشنگ ابتهاج
تک درخت
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 9 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 298 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
***
در دفتر همیشهی من ثبت میشود
این لحظهها عزیزترین یادگار تو
***
تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
میخواستم که گم بشوم در حصار تو
***
احساس میکنم که جدایم نمودهاند
همچون شهاب سوختهای از مدار تو
***
آن کوپهی تهی منم آری که ماندهام
خالیتر از همیشه و در انتظار تو
***
این سوت آخر است و غریبانه میرود
تنهاترین مسافر تو از دیار تو
***
هر چند مثل آینه هر لحظه فاش تو
هشدار میدهد به خزانم بهار تو
***
اما در این زمانهی عسرت، مس مرا
ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو
محمدعلی بهمنی
تک درخت
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 4 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 203 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
مرا كشتند و تن كردند رخت سوگ يارانم
برايم مضحك است آه و فغان سوگوارانم
***
قطارى كهنهام اما چه جاى شِكوه از مردم
شكسته شيشهام را لطف سنگ هم قطارانم
***
تو را با ديگران مىبينم و در صبر مىسوزم
كىام من روزهدارى در ميان روزهخوارانم
***
به تو اصلا نمىآيم، به تو اى خوبى مطلق
كنار تو چنان عكس رضا خان در جمارانم
***
تو هم نه، ديگرى با چشم مستش مىكشد ما را
اميد زنده ماندن نيست، شمعى زير بارانم
حسین زحمتکش
تک درخت
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 3 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 284 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پردهی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بیعشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوختهی ما به چه کارش میخورد
که چو برق آمد و در "خشک و تر" ما زد و رفت
رفت و از گریهی توفانیام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانهی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه میگفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
هوشنگ ابتهاج
تک درخت
برچسبها:
نازنین ,
غمکده ,
کنج تنهایی ,
خواب خورشید ,
چشم ,
شب یلدا ,
درد بی عشقی ,
آتش شوق ,
شکیبا ,
خرمن ,
برق ,
گریه توفانی ,
خدایا ,
دریا ,
سایه ,
غزل عاشقانه ,
شعر دلتنگی ,
هوشنگ ابتهاج ,
تک درخت ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 1 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 317 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
به دریا میزنم، شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
***
من از روزی که دل بستم به چشمان تو میدیدم
که چشمان تو میافتند دنبال دلی دیگر
***
به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز میدانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر
***
من از آغاز در خاکم نمی از عشق میبینم
مرا میساختند ای کاش، از آب و گلی دیگر
***
طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد
من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر
***
به دنبال کسی جامانده از پرواز میگردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر
فاضل نظری
تک درخت
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1
|
جمعه 26 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 328 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
گفته بودم بیتو میمیرم، ولی این بار نه
گفته بودی عاشقم هستی، ولی انگار نه
***
هرچه گویی دوستت دارم، به جز تکرار نیست
خو نمیگیرم به این، تکرار طوطیوار نه
***
تا که پا بندت شوم از خویش میرانی مـــرا
دوست دارم همدمت باشم، ولی ســــربار نه
***
دلفروشی میکنی، گویا گمان کردی که باز
با غرورم میخرم آن را، در این بازار نه
***
قصد رفتن کردهای، تا باز هـم گویم بمان
بار دیگر میکنم خواهش، ولی اصرار نه
***
گه مـرا پس میزنی، گه باز پیشم میکشی
آنچه دستت دادهام نامش دل است، افسار نه
***
میروی اما خودت هم خوب میدانی عزیز
میکنی گاهی فرامـوشم، ولی انکار نه
***
سخت میگیری به من، با اینهمه از دست تـو
میشوم دلگیر شایــد نازنیــن، بیزار نه
شهریار
تک درخت
برچسبها:
تک درخت ,
غزل ,
غزل عاشقانه ,
استاد شهریار ,
گفته بودم ,
عاشقت هستم ,
همدم ,
سربار ,
قصد رفتن ,
نازنین ,
شهرزاد ,
ترانه علیدوستی ,
,
|
امتياز مطلب : 10
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 2
|
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 247 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی
سعدی
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|